منکر فضیلت اشک، محروم از حوض کوثر
از سید علی حسینی نقل شده که گفت: در مشهد مقدس روز عاشورا یکی از رفقا برای ما کتاب مقتل میخواند، به این حدیث رسید که حضرت باقر علیهالسلام فرمودند:«هر کس در مصیبت حسین علیهالسلام اشک چشمش روان شود اگر چه به قدر بال مگسی باشد، خداوند گناهان او را بیامرزد اگر چه به قدر کف دریا باشد.»شخصی در مجلس بود انکار این حدیث کرد و گفت: این را عقل نمیپذیرد، و بحث درگرفت، و بعد از آن متفرق شدیم.همان شب در خواب دید که قیامت برپا شده و مردم در زمینی هموار برانگیخته شدهاند،.. گرما شدت یافت و تشنگی غالب گشت، هر طرف به طلب آب رفت نیافت، تا اینکه حوض بسیار بزرگ و پر آبی را دید که آب آن از برف سردتر است. و در کنار آن دو مرد و یک زن سیاهپوش محزون ایستادهاند.پرسید: ایشان کیستند؟ گفتند: حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام.گفت: چرا اینها سیاه پوشیدهاند و محزون هستند؟ گفتند: مگر امروز عاشورا نیست؟! اینها به همین خاطر محزون هستند.گوید: نزدیک حضرت فاطمه علیهاالسلام رفتم و درخواست آب نمودم. آن حضرت نظر تندی به من کردند و فرمودند: تو منکر فضل گریه بر نور چشم من حسین هستی؟ که او را از روی ظلم و دشمنی کشتند! خدا لعنت کند کشنده، و ستمکننده بر او، و کسی را که مانع او شد از آشامیدن آب.پس از خواب بیدار شدم و از گفتهی خود پشیمان گشتم و به سوی خدا توبه نمودم.
از کتاب سحاب رحمت
? منکر فضیلت اشک، محروم از حوض کوثر
علامه مجلسی، آن فحل الفحول، این قضیه را از بعضی از بزرگان نقل میکند، میگوید: ما مجاور مشهد امام هشتم بودیم؛ روز عاشورا عدّهای از ما جمع شدند؛ یک نفر شروع به مقتل خواندن نمود. -خوب گوش دهید؛ این لاطائلات را از میان عوامّ بردارید.- این روایت را در آن مقتل خواند که اگر چشمی بر سیدالشهدا علیهالسلام به قدر بال مگسی تر بشود، تمام گناهانش آمرزیده میشود؛ «وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْر.¹»
یکی از حضّار که جاهل بود و ادعای علم میکرد -و نمونهاش امروز بسیار است-، این حدیث را انکار کرد و گفت: این روایت با عقل جمع نمیشود. اهل مجلس که از علما بودند، با او مذاکره کردند؛ قانع نشد و جلسهی روضه به هم خورد.
همان منکر، شب خواب دید که محشر بپا و غوغایی است؛ عطش عطشاً شدیداً؛ در نهایت عطش گرفتار شد؛ چشمش به حوضی افتاد که نه اولش پیداست و نه آخرش؛ متوجه شد که این حوض، حوض کوثر است؛ از عطش به حوض پناه برد.
دید سه نفر ایستادهاند، هر سه سیاهپوش؛ دو تا مرد، یک زن. پرسید: اینها کیانند؟ به او گفتند: آن یکی پیغمبر خاتم صلیاللهعلیهوآله است، آن سیاهپوش دوم امیرالمؤمنین علیهالسلام است، آن زن سیاهپوش فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها است.
پرسید: چرا اینها سیاهپوشند؟
گفتند: مگر خبر نداری که عزادار حسین علیهالسلام هستند.
آمد خودش را برساند؛ از بی بی دو عالم درخواست کرد که یک جرعه از این آب به من بده. حضرت زهرا سلاماللهعلیها به او نگاهی کرد، فرمود: تو همان هستی که منکر اجر گریهکنندگان بر مصیبت مُهجهی قلب من هستی؟
علامه مجلسی فرمود: این مرد از خواب سراسیمه بیدار شد؛ دوان دوان آمد؛ آن جمع را پیدا کرد؛ گفت: استغفار کنید، خدا مرا بیامرزد.²
1. ? محاسن، ج1، ص63؛ کامل الزیارات، ص207.
2. ? بحار الأنوار، ج44، ص293؛ عوالم امام حسین علیهالسلام، ص535.